جمعه, ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۳ ب.ظ
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم
یه شوهر هم نداریم
که تو کوچه، صبح ها وقتی که هردومون داشتیم میرفتیم سرکار ،ما را دیده باشه،تا عمر داریم قضیه زمین خوردن ما را هی بخواد تعریف کنه و ما هم هی به بینی مون اشاره کنیم که یادش نره خودشم یه بار دستش تو بینیش گیر کرده بود سرصبحی، وگرنه چاله های محل که خیلی وقته پرشده و کی به کیه!!
۹۴/۰۷/۱۷