! یه شوور هم نداریم

(: با لبخند وارد بشید

! یه شوور هم نداریم

(: با لبخند وارد بشید

! یه شوور هم نداریم

یادم نرود چه می خواستم،یادم نرود چه باید می شد. با زبان طنز، گاهی کودکانه و گاهی مغرضانه که یادم نرود شوخی شوخی،جدی می شود، به امید اینکه به درد یه بنده خدایی خورد، دلی را شاد کرد، خلاصه با اسم ساره می نویسم بی هیچ نقطه و اضافه ای، لطفا با لبخند بخونید، علی یارتون

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
پیوندها

۱ مطلب در تیر ۱۳۹۵ ثبت شده است

یه شوهرم نداریم که اول هرتابستون ، وقتی زمان پایان مهلت اجاره مون شد،دوتایی از صبح از این بنگاه به اون بنگاه سربزنیم. وسطاش خسته بشیم و یه عالمه دعواکنیم و  بیفتیم به جون هم،منم یه خط در میون بگم تقصیر توئه که هنوز یه خونه 50متری هم نداری!!اونم بگه تقصیر منه که تو با زن صاحب خونه دعوات شده؟ و ...

آخرش بعد از این که یه عالمه از خجالت هم دراومدیم،با یه از خودت گذشتگی که در خود سراغ ندارم به افق خیره بشم و بگم:حالا اینها مهم نیست من پای همه مشکلهات وایسادم اینها هم خاطره میشه که برای نوه هامون تعریف کنم (تو روح اونهایی که تو جلسه خواستگاری میگن ما تو کلبه هم باهات میام!!! ).

بعد بریم یه بستنی بزنیم به رگ و بی خیال صاحب خونه و بی پولی، تا خونه پیاده برگردیم و حرف بزنیم و غربزنیم و یه شب یادمون بره که چقدر زندگی سخت شده،گور بابای دنیا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۵ ، ۱۲:۵۱