! یه شوور هم نداریم

(: با لبخند وارد بشید

! یه شوور هم نداریم

(: با لبخند وارد بشید

! یه شوور هم نداریم

یادم نرود چه می خواستم،یادم نرود چه باید می شد. با زبان طنز، گاهی کودکانه و گاهی مغرضانه که یادم نرود شوخی شوخی،جدی می شود، به امید اینکه به درد یه بنده خدایی خورد، دلی را شاد کرد، خلاصه با اسم ساره می نویسم بی هیچ نقطه و اضافه ای، لطفا با لبخند بخونید، علی یارتون

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
پیوندها

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۴۸ ب.ظ

خدا من را برات نگه داره (:

یه شوور هم نداریم که وقتی یکی دنبالمون افتاد از ترس ناراحتی شوورمون، به خودمون بلرزیم و شش تا مغازه وایسیم تا مزاحم خسته شه، با یه چقدر حوشگل هستی یه مرد تو خیابون تا دو روز ویبره بریم، به خاطر دل آقامون حواسمون چند برابر به شراره های آتش باشه، به خاطر قسم آقامون، کمتر تو نماز کاهلی کنیم، دعاهای بعد نمازمون طولانی بشه، نذر برداریم، کل وقتی که داریم صلوات برای حل مشکلش میفرستیم و اون داره به ما به خاطر شبیه مامانبزرگش شدن  میخنده لبخند بزنیم و  یه عالمه بهونه پیدا کنیم برای خوب بودن،بماند که اگه قرار بود خوب بشیم تا حالا شده بودیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۸
جمعه, ۱۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ب.ظ

عزیزم حلقت کو ؟

یه شوور هم نداریم که سرش بترسیم زودتر از تموم شدن روضه بیایم بیرون که هوای آقامون را داشته باشیم که دخترا مزاحمش نشن وگرنه آقای ما که حرف نداره  و اصلا به روی خودمون نیاریم که صبح تا شب ما که باهاش نیستیم و هی برای محکم موندن پایه های زندگی مون جانفشانی کنیم. چققققددددر  سخته شوورداری یه چیزی هست اجر جهاد داره،والا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۲۱:۴۷

یه شوهرم نداریم که شب ها پاشیم بریم  مزار شهدا، با هم نون پنیرها را پخش کنیم،هر هفته سر یه قسمت از مزارها بشینیم، اسم بچه هامون را از روی اسم هاشون انتخاب کنیم، برای هر کدوم یه گذشته بسازیم، برای هرکدوم هزار تا آرزو پیدا کنیم که نیستن برای رسیدن بهش،یه عالمه درد و دل بکنیم و فکر کنیم اومدیم پیش بابای خودمون، یکی یکی قبرها را بشوریم و  سال تحویل بریم سر مزار شهیدای گمنام که تنها نمونن، آخرش پیاده برگردیم خونه و یادمون نره که میشد اینقدر راحت، دست بغل دستی تو دستهامون نبود اگه یه جوونایی از جونشون نگذشته بودن، کاش یادم نره.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۲۱:۱۳
جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۳ ب.ظ

نمیشه به جای پله از آسانسور ترقی کرد؟

یه شوهرم نداریم 

که ترم جدید که خواستیم بریم خوابگاه،هی از این و اون تکه بشنویم که دلت میاد این طفلک (بخونید بدبخت) را بذاری بری دنبال درس ات؟

ماهم شوهر دوست،مجبورش میکنیم  که هرهفته 1000کیلومتر بیاد شهر تحصیلمون که همدیگر را ببینیم تا بفهمند کی گناه داره وگرنه من به خاطر کلاس کاری مامان شوهرم ،پله های ترقی را میرم وگرنه  شعور بیشتر از این واقعا؟؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۲۳:۱۳