! یه شوور هم نداریم

(: با لبخند وارد بشید

! یه شوور هم نداریم

(: با لبخند وارد بشید

! یه شوور هم نداریم

یادم نرود چه می خواستم،یادم نرود چه باید می شد. با زبان طنز، گاهی کودکانه و گاهی مغرضانه که یادم نرود شوخی شوخی،جدی می شود، به امید اینکه به درد یه بنده خدایی خورد، دلی را شاد کرد، خلاصه با اسم ساره می نویسم بی هیچ نقطه و اضافه ای، لطفا با لبخند بخونید، علی یارتون

دنبال کنندگان ۲ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
نویسندگان
پیوندها

یه شوهرم نداریم که اول هرتابستون ، وقتی زمان پایان مهلت اجاره مون شد،دوتایی از صبح از این بنگاه به اون بنگاه سربزنیم. وسطاش خسته بشیم و یه عالمه دعواکنیم و  بیفتیم به جون هم،منم یه خط در میون بگم تقصیر توئه که هنوز یه خونه 50متری هم نداری!!اونم بگه تقصیر منه که تو با زن صاحب خونه دعوات شده؟ و ...

آخرش بعد از این که یه عالمه از خجالت هم دراومدیم،با یه از خودت گذشتگی که در خود سراغ ندارم به افق خیره بشم و بگم:حالا اینها مهم نیست من پای همه مشکلهات وایسادم اینها هم خاطره میشه که برای نوه هامون تعریف کنم (تو روح اونهایی که تو جلسه خواستگاری میگن ما تو کلبه هم باهات میام!!! ).

بعد بریم یه بستنی بزنیم به رگ و بی خیال صاحب خونه و بی پولی، تا خونه پیاده برگردیم و حرف بزنیم و غربزنیم و یه شب یادمون بره که چقدر زندگی سخت شده،گور بابای دنیا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۵ ، ۱۲:۵۱
جمعه, ۳۰ بهمن ۱۳۹۴، ۰۶:۳۰ ب.ظ

رفیقم کجایی؟دقیقا کجایی؟

یه شوهرم نداریم که برای پیداکردنش صدتا نذر و نیاز کرده باشیم اینقدر که تا یه سال بعد از به دنیا اومدن بچه سوممون هم هنوز در حال ادا کردن نذرهامون باشیم. به نفع خودشه که زودتر پیدا بشه وگرنه باید وام بگیره تا از زیر نذر های من قسر در بره :)
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۴ ، ۱۸:۳۰

یه شوهرم نداریم هردفعه که سر میز شام دخترامون را صدامیکنیم که: آنا مانا ، شوورمون ادامه بده آنا مانا دو دو اسکاچی.... بعد هی حرص بخوریم و از اونجایی که به برخورد از نوع مسالمت آمیز معتقدیم! تا یک هفته  به خوردن کاهو و کلم  به جای سه وعده غذایی مجبورش کنیم  تا یادش بیاد چقققدر اسم های انتخابی من قشنگ بوده،دقققت نمیکنن مردا،والا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۲ بهمن ۹۴ ، ۲۰:۲۷
شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۰۸:۴۸ ب.ظ

خدا من را برات نگه داره (:

یه شوور هم نداریم که وقتی یکی دنبالمون افتاد از ترس ناراحتی شوورمون، به خودمون بلرزیم و شش تا مغازه وایسیم تا مزاحم خسته شه، با یه چقدر حوشگل هستی یه مرد تو خیابون تا دو روز ویبره بریم، به خاطر دل آقامون حواسمون چند برابر به شراره های آتش باشه، به خاطر قسم آقامون، کمتر تو نماز کاهلی کنیم، دعاهای بعد نمازمون طولانی بشه، نذر برداریم، کل وقتی که داریم صلوات برای حل مشکلش میفرستیم و اون داره به ما به خاطر شبیه مامانبزرگش شدن  میخنده لبخند بزنیم و  یه عالمه بهونه پیدا کنیم برای خوب بودن،بماند که اگه قرار بود خوب بشیم تا حالا شده بودیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۲۰:۴۸
جمعه, ۱۵ آبان ۱۳۹۴، ۰۹:۴۷ ب.ظ

عزیزم حلقت کو ؟

یه شوور هم نداریم که سرش بترسیم زودتر از تموم شدن روضه بیایم بیرون که هوای آقامون را داشته باشیم که دخترا مزاحمش نشن وگرنه آقای ما که حرف نداره  و اصلا به روی خودمون نیاریم که صبح تا شب ما که باهاش نیستیم و هی برای محکم موندن پایه های زندگی مون جانفشانی کنیم. چققققددددر  سخته شوورداری یه چیزی هست اجر جهاد داره،والا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۲۱:۴۷

یه شوهرم نداریم که شب ها پاشیم بریم  مزار شهدا، با هم نون پنیرها را پخش کنیم،هر هفته سر یه قسمت از مزارها بشینیم، اسم بچه هامون را از روی اسم هاشون انتخاب کنیم، برای هر کدوم یه گذشته بسازیم، برای هرکدوم هزار تا آرزو پیدا کنیم که نیستن برای رسیدن بهش،یه عالمه درد و دل بکنیم و فکر کنیم اومدیم پیش بابای خودمون، یکی یکی قبرها را بشوریم و  سال تحویل بریم سر مزار شهیدای گمنام که تنها نمونن، آخرش پیاده برگردیم خونه و یادمون نره که میشد اینقدر راحت، دست بغل دستی تو دستهامون نبود اگه یه جوونایی از جونشون نگذشته بودن، کاش یادم نره.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۹۴ ، ۲۱:۱۳
جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۱:۱۳ ب.ظ

نمیشه به جای پله از آسانسور ترقی کرد؟

یه شوهرم نداریم 

که ترم جدید که خواستیم بریم خوابگاه،هی از این و اون تکه بشنویم که دلت میاد این طفلک (بخونید بدبخت) را بذاری بری دنبال درس ات؟

ماهم شوهر دوست،مجبورش میکنیم  که هرهفته 1000کیلومتر بیاد شهر تحصیلمون که همدیگر را ببینیم تا بفهمند کی گناه داره وگرنه من به خاطر کلاس کاری مامان شوهرم ،پله های ترقی را میرم وگرنه  شعور بیشتر از این واقعا؟؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آبان ۹۴ ، ۲۳:۱۳
جمعه, ۱۷ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۳ ب.ظ

من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم

یه شوهر هم نداریم 

که تو کوچه، صبح ها وقتی  که هردومون داشتیم میرفتیم سرکار ،ما را دیده باشه،تا عمر داریم قضیه زمین خوردن ما را هی بخواد تعریف کنه  و ما هم هی  به بینی مون اشاره کنیم که یادش نره خودشم یه بار دستش تو بینیش گیر کرده بود سرصبحی، وگرنه چاله های محل که خیلی وقته پرشده و کی به کیه!! 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۴ ، ۱۷:۰۳

یه شوهرم نداریم 

وقتی  با یکی دعوامون شد به روی مبارک نیاریم که ناراحتیم و بهش زنگ بزنیم :عزیزم کجایی که دلم برات لک زده؟

پاشیم بریم بیرون،زیر سی و سه پل طور جایی،یکی هم بزنه زیر آواز و ما هم گوله گوله اشک بریزیم و اصن هم به روی مبارک نیاریم که چی شده  و مهم اون بغل دستی ه هست که نمیدونم الان کجاااست؟!!!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۴ ، ۱۳:۱۹
جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۰۱ ب.ظ

قابل انتقال به غیر

یه شوهرم نداریم که 
نداشته باشیم،انگار همه چیمون کامله این قلم مونده


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۴ ، ۱۷:۰۱